کد مطلب:369524 سه شنبه 26 بهمن 1395 آمار بازدید:401

نیایش شانزدهم [1]
 (2) بار خدایا، ای که گناهکاران به امید رحمت تو به فریاد رسیت می‌خوانند. ای خداوندی که بیچارگان در پناه احسان تو می‌آرامند. ای خداوندی که خطاکاران از خوف تو می‌نالند و می‌گریند. ای انیس آزردگان دور از خان و مان. ای غمزدای اندوهگنان و شکسته‌دلان. ای فریادرس خوارشدگان و بی کسان. ای یاور نیازمندان و رانده شدگان.

(3) تویی که رحمت تو و علم تو همه چیز را در برگرفته است. تویی که از نعمتهای خویش هر آفریده را بهره‌ای داده‌ای. تویی که عفوت را از عقابت بیشی است. تویی که رحمتت را بر غضبت پیشی است. تویی که عطای تو بیشتر از منع توست. تویی که همه آفریدگان در حیطه قدرت تو جای دارند. تویی که چون کسی را نعمتی ارزانی داری، پاداشی از او

______________________________

[1] دعای آن حضرت است در طلب بخشش و تضرع در طلب عفو از عیبهای خود.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:105

نجویی. تویی که چون عصیانگری را عقوبت کنی، راه افراط نپویی.

(1) و من ای پروردگار من، بنده تو هستم، بنده‌ای که به دعایش فرمان داده‌ای و او دست انابت به درگاه تو برداشته است، گوید: لَبَّیْک و سَعْدَیْک. این منم ای پروردگار من، بر پیشگاهت افتاده. این منم که بار گناهانم بر پشتم سنگینی می‌کند و گناهان عمرم را تباه ساخته است.

این منم که از روی جهالت تو را عصیان کرده‌ام در حالی که تو سزاوار عصیان من نبودی.

(2) آیا تو ای خداوند، بر کسی که به درگاهت دست به دعا بردارد رحمت می‌آوردی، تا من در دعا مبالغت ورزم؟ آیا تو ای خداوند، کسی را که به درگاهت اشک ریزد می‌آمرزی، تا من به اشکباری شتابم؟ آیا تو ای خداوند، کسی را که به خواری روی بر خاک درت نهد می‌بخشایی؟

آیا تو ای خداوند، کسی را که شکایت بینوایی خویش به درگاه تو آرد در حالی که به تو توکل کرده است بی‌نیاز می‌سازی؟ (3) ای خداوند، آن را که جز تو بخشنده‌ای نمی‌یابد نومید مکن، و آن را که جز تو از دیگری بی‌نیازی نجوید فرو مگذار.

(4) ای خداوند، بر محمد و خاندان او درود بفرست و از من اعراض مکن که روی به تو آورده‌ام، و مرا محروم مدار که دل به تو سپرده‌ام، و دست رد به رویم مزن که بر درگاهت ایستاده‌ام.

(5) تویی که خود را به رحمت وصف کرده‌ای. پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و بر من رحمت آورد. تویی که خود را بخشنده نامیده‌ای، پس گناهان من بر من ببخشای.

(6) بار خدایا، می‌بینی که چسان از خوف تو سرشکم روان است.

چسان از خشیت تو دلم لرزان است. چسان از هیبت تو اعضایم درهم شکسته است. چگونه چنین نباشم که از کردارهای ناپسند خود شرمنده‌ام و آوازم به تضرع بر نمی‌آید و زبانم نمی‌جنبد که

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:106

آهسته آهسته راز و نیاز کنم.

(1) ای خداوند من، حمد باد تو را، بسا پرده بر عیبهای من کشیده‌ای و رسوایم نساخته‌ای، بسا گناهان من نهان داشته‌ای و مرا شهره شهر نکرده‌ای، بسا آلودگی‌ها که مرا هست و تواش فاش نساخته‌ای و نشان بدنامی به گردنم نیاویخته‌ای و از همسایگان من، عیبجویان مرا و کسانی را که بر نعمتی که بر من عنایت کرده‌ای حسد می‌برند، از عیب و عار من آگاه نکرده‌ای. این همه مرا از آن باز نداشت که از ادامت اعمال ناپسند خود- که تو بر آنها آگاهی- ندامت جویم.

(2) پس ای خداوند من، چه کسی است نادان‌تر از من به رستگاری خویش؟ چه کسی است غافل‌تر از من به نصیب خود؟ چه کسی است دورتر از من به اصلاح نفس امّاره‌اش به هنگامی که آن نعمت بی‌کران تو را در راه معصیتی که مرا از آن بازداشته‌ای تباه می‌کنم؟ چه کسی بیش از من در گرداب باطل غوطه‌ور و به بدی گراینده‌تر است چون میان دعوت تو و دعوت شیطان مخیّر آیم و در عین بینایی و هشیاری، نه از روی بی‌خبری و فراموشی در پی دعوت او می‌روم؟ در حالی که یقین دارم که دعوت تو به بهشت نعیم می‌انجامد و دعوت شیطان به آتش جحیم.

(3) منزهی تو! چه شگفت است که من به زیان خود گواهی می‌دهم و اعمال نهان خویش بر می‌شمارم. و شگفت‌آورتر از این بردباری توست در برابر من و درنگ توست در مؤاخذت سریع من. و این نه بدان سبب است که مرا در نزد تو آبرویی است، بلکه به سبب مدارای توست با من و احسان تو در حق من. باشد که از معصیتی که تو را به خشم آورد باز ایستم و از گناهانی که مرا فرسوده است دست بدارم، که عفو و بخشایش مرا از عقوبت و عذاب من دوست‌تر داری.

(4) من- ای خداوند من- گناهم بیشتر است و اعمالم زشت‌تر و

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:107

کردارهایم ناپسندتر. در ارتکاب باطل بی‌باک‌ترم و به هنگام طاعت تو در خواب غفلتم و در برابر هشدارهای تو آگاهی و مراقبتم کمتر است. با این حال چگونه می‌توانم عیبهای خود را بر شمارم و از گناهان خویش یاد کنم.

(1) ای خداوند، اگر زبان به نکوهش خویش گشوده‌ام، بدان سبب است که طمع در رأفت تو دارم که اصلاح حال گنهکاران بدان باز بسته است، و امید به رحمت تو دارم که آزاد ساختن خطا کاران را وسیلت است.

(2) ای خداوند، این گردن من است در زیر بار گناهان باریک شده، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و به عفو خود آزادش کن. و این پشت من است در زیر بار خطاها خمیده، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و به فضل خود بار خطای من بکاه.

(3) ای خداوند، اگر چندان بگریم که مژگانم فرو ریزد و مویه کنم تا آوازم منقطع شود و بر آستان جلال تو بایستم تا پاهایم آماس کند و رکوع کنم تا استخوان‌های پشتم از جای بر آید و سر به سجده نهم تا چشمانم از چشمخانه به در شود و همه عمر جز خاک زمین هیچ نخورم و تا پایان حیات جز آب خاکستر هیچ ننوشم و در خلال این احوال چندان ذکر تو گویم تا زبانم از گفتن بازماند و از شرم تو دیده به سوی آسمان بر نکنم، شایسته آن نیستم که حتی یک گناه از گناهانم را از نامه عملم محو کنی.

(4) اگر مرا به هنگامی که مستوجب آمرزش تو شوم بیامرزی و هنگامی که مستحق عفو تو گردم عفو کنی، باز هم نه به سبب شایستگی من است، زیرا کیفر من در همان آغاز که سر به عصیان تو برداشتم آتش جهنم بوده است و اگر مرا عذاب کنی در حق من ستم نکرده‌ای.

(5) ای خداوند، اکنون که بر گناه من پرده کشیده‌ای و رسوایم

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:108

نساخته‌ای، اکنون که به کرم خود با من مدارا ورزیده‌ای و به مؤاخذت من نشتابیده‌ای، اکنون که از فضل و احسان خویش مرا به بردباری نواخته‌ای و نعمت خود بر من دیگرگون نساخته‌ای و زلال احسان خود تیره نکرده‌ای، پس بر این زاریهای دراز من رحمت آور و بر شدت مسکنتم ببخشای و بر نابسامانیم ترحم فرمای.

(1) بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا از معاصی نگه‌دار و به فرمانبرداری خود برگمار و نعمت انابت نصیب من کن و به آب توبه پاکیزه گردان و یاریم ده که گرد گناه نگردم و به تندرستی، نیکحالی‌ام بخش و حلاوت مغفرت به من بچشان و مرا آزاد کرده عفو و رحمت خود گردان و از خشم خود نامه امانم ده و بشارت این نعمتها در این جهان، پیش از فرا رسیدن آن جهان به من ده، بشارتی که آن را بشناسم و نشان آن را به من بشناسان.

(2) ای خداوند، این‌ها در برابر گشادگی عرصه توان تو بر تو دشوار نباشد و تو را در حیطه قدرتت به رنج نیفکند و با آن همه بردباری که تو راست دشوارت نیاید و در بخششهای کرامندت که آیات کتاب تو بر آن دلیل است، گران ننماید، که تو کنی هر چه خواهی و فرمان رانی به هر گونه که اراده نمایی. انّک علی کلّ شی‌ء قدیر.

ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:111

(1)